آتشفشان کوه پله: راهنمای کامل و جامع | Mount Pelee

آتشفشان کوه پله: راهنمای کامل و جامع | Mount Pelee

آتشفشان کوه پله Mount Pelee Volcano

آتشفشان کوه پله، چینه ای مهیب در جزیره مارتینیک در دریای کارائیب است که شهرت آن عمدتاً به دلیل فوران فاجعه بار سال ۱۹۰۲ بازمی گردد. این فوران که جان بیش از ۳۰,۰۰۰ نفر را گرفت، یکی از مرگبارترین بلایای طبیعی قرن بیستم به شمار می رود و نقطه عطفی در تاریخ آتشفشان شناسی مدرن بود.

قدرت طبیعت همیشه با خود داستانی از شکوه و گاهی ویرانی به همراه دارد. در میان جزایر سرسبز و آرام کارائیب، کوهی آتشفشانی با نام کوه پله (Mount Pelée) به عنوان نمادی از این قدرت نهفته، بر فراز جزیره مارتینیک سر برافراشته است. این آتشفشان، با وجود زیبایی فریبنده اش، داستانی از یکی از مهیب ترین فجایع طبیعی قرن بیستم را در دل خود پنهان کرده است؛ فورانی که نه تنها شهری را از نقشه محو کرد، بلکه بشریت را با جنبه ای جدید از خشم زمین آشنا ساخت و مسیر علم آتشفشان شناسی را برای همیشه تغییر داد. برای درک این نیروی ویرانگر و میراثی که از خود برجای گذاشته، باید به اعماق تاریخ و زمین شناسی کوه پله سفر کرد.

کوه پله: ویژگی های جغرافیایی و زمین شناسی

جزیره مارتینیک، نگینی درخشان در دریای کارائیب و بخشی از آنتیل کوچک فرانسه، میزبان کوه پله است. این آتشفشان، با ارتفاع ۱۳۹۷ متری از سطح دریا، بلندترین نقطه جزیره محسوب می شود و با مخروطی شیب دار و دامنه های پوشیده از جنگل های انبوه، منظره ای خیره کننده را خلق می کند. اما پشت این زیبایی طبیعی، ساختاری زمین شناختی پیچیده نهفته است که منبع قدرت ویرانگر آن به شمار می رود.

موقعیت و مشخصات فیزیکی

کوه پله در شمال جزیره مارتینیک، در فاصله حدود ۲۴ کیلومتری شمال غربی پایتخت فعلی، فور-دو-فرانس، قرار گرفته است. شکل آن یک استراتوولکان یا آتشفشان چینه ای کلاسیک است که در طول هزاران سال از انباشت لایه های خاکستر آتشفشانی، گدازه های سخت شده و قطعات سنگی شکل گرفته است. این ساختار لایه ای، مقاومت و استحکام خاصی به کوه می بخشد، اما در عین حال، مسیری برای خروج مواد مذاب و گازها در هنگام فوران های انفجاری فراهم می کند. دامنه های کوه با شبکه ای از دره ها و رودخانه ها که از قله به سمت پایین جاری می شوند، بریده شده اند و پوشش گیاهی گرمسیری و سرسبز، آن را به مکانی ایده آل برای حیات وحش و طبیعت گردی تبدیل کرده است.

تشکیل زمین شناسی

تولد کوه پله، مانند بسیاری از آتشفشان های منطقه کارائیب، نتیجه فرآیند پیچیده فرورانش صفحات تکتونیکی است. در این منطقه، صفحه کارائیب به آرامی زیر پوسته اقیانوسی اطلس (که خود بخشی از صفحه آمریکای جنوبی است) به عمق زمین فرو می رود. این فرآیند، منجر به ذوب شدن سنگ ها در گوشته زمین و بالا آمدن ماگما به سمت سطح می شود. این ماگما، با گذر از پوسته زمین، زنجیره ای از آتشفشان ها را به نام کمان آتشفشانی آنتیل کوچک ایجاد کرده است که کوه پله یکی از اعضای فعال و برجسته آن محسوب می شود. فعالیت این صفحات، تضمین کننده طبیعت فعال و بالقوه خطرناک این کوه است.

وضعیت فعلی و نظارت

امروزه، کوه پله یک آتشفشان فعال محسوب می شود و به طور مستمر توسط کارشناسان آتشفشان شناسی تحت نظارت قرار دارد. ایستگاه های لرزه نگاری و ابزارهای اندازه گیری تغییر شکل زمین، هرگونه فعالیت غیرعادی یا نشانه ای از بیداری را رصد می کنند تا در صورت لزوم، هشدارهای به موقع صادر شود و از تکرار فاجعه ۱۹۰۲ جلوگیری شود. این نظارت دائمی، درس مهمی است که از تاریخ پرفراز و نشیب این کوه آموخته شده است.

تاریخچه فعالیت های فورانی کوه پله

کوه پله، پیش از فوران فاجعه بار ۱۹۰۲، سابقه فعالیت های آتشفشانی را به همراه داشته است. این فعالیت ها، اگرچه به شدت فوران اصلی نبودند، اما هر یک به نوعی نشانه ای از قدرت نهفته در دل کوه محسوب می شدند. برای درک کامل فاجعه، باید به تاریخچه بیداری های این غول طبیعی پرداخت.

فوران های اولیه و نشانه های بیداری

شواهد نشان می دهد که در اواسط قرن نوزدهم، فعالیت های فومارول (خروج گاز و بخار از دهانه های آتشفشانی) در دهانه Étang Sec (برکه خشک) در نزدیکی قله کوه پله افزایش یافته بود. این پدیده، هرچند در آن زمان توجه کمی را به خود جلب کرد، اما نشانه ای از زنده بودن آتشفشان بود. پیش از آن نیز، فوران های جزئی تر و فراتیک (بخاری) در سال های ۱۷۹۲ و ۱۸۵۱ رخ داده بودند. این فوران ها که بیشتر شامل خروج بخار آب و خاکستر بودند، به عنوان هشدارهایی اولیه قلمداد می شدند که نشان می دادند کوه پله یک آتشفشان خفته نیست، بلکه در هر لحظه می تواند بیدار شود. حتی بومیان کاریب، ساکنان اصلی منطقه، از سال ها پیش با ماهیت آتشفشانی کوه آشنا بودند و افسانه هایی درباره خشم آن سینه به سینه نقل می کردند.

فوران فاجعه بار ۱۹۰۲: کرونولوژی یک بلای طبیعی

فوران سال ۱۹۰۲ کوه پله، رویدادی نیست که بتوان آن را تنها با کلمات خشک علمی توصیف کرد. این فوران، زنجیره ای از اتفاقات، هشدارهای نادیده گرفته شده، امیدهای واهی و در نهایت، یک فاجعه عظیم انسانی بود که در کمتر از چند دقیقه، شهری را به خاکستر تبدیل کرد. لحظه به لحظه این رویداد، روایتی هولناک از مواجهه انسان با قدرت بی حد و حصر طبیعت است.

پیش لرزه ها و هشدارهای نادیده گرفته شده (۲۳ آوریل تا ۷ می)

۲۳ آوریل: فعالیت های آتشفشان با بارش سبک خاکستر در دامنه های جنوبی و غربی کوه و لرزش های خفیف زمین آغاز شد. در ابتدا، این رویدادها چندان جدی گرفته نشدند.
۲۵ آوریل: کوه با انتشار ابر بزرگی از خاکستر و سنگ، نشانه های جدی تری از بیداری را بروز داد. این ابر از دهانه Étang Sec به آسمان برخاست.
۲۷ آوریل: کسانی که به قله صعود کردند، با منظره ای شگفت انگیز و در عین حال نگران کننده مواجه شدند؛ دهانه Étang Sec پر از آب شده و به دریاچه ای جوشان به عرض ۱۸۰ متر تبدیل شده بود. مخروطی از آوارهای آتشفشانی به ارتفاع ۱۵ متر در یک طرف دریاچه شکل گرفته بود و صدای جوشش آب از اعماق زمین شنیده می شد. بوی شدید گوگرد، تا شهر سنت پیر، در فاصله ۶.۴ کیلومتری، احساس می شد و ناراحتی زیادی برای مردم و حیوانات ایجاد کرده بود.
۳۰ آوریل: رودخانه های Rivière des Pères و Roxelane طغیان کرده، با خود تخته سنگ ها و درختان را از کوه به پایین می آوردند و روستاهای Prêcheur و Sainte-Philomène زیر بارش مداوم خاکستر قرار گرفتند.
۲ می: در ساعت ۱۱:۳۰ شب، کوه با انفجارهای بلند، زمین لرزه ها و ستونی عظیم از دود سیاه و غلیظ واکنش نشان داد. تمام نیمه شمالی جزیره با خاکستر و پوکه پوشیده شد. انفجارها در فواصل ۵ تا ۶ ساعته ادامه یافتند. این اتفاق، روزنامه محلی Les Colonies را وادار کرد تا برنامه پیک نیک پیشنهادی در کوه، که برای ۴ می برنامه ریزی شده بود، به تعویق بیندازد. حیوانات مزرعه به دلیل آلوده شدن آب و غذایشان با خاکستر، شروع به مردن کردند.
۳-۴ می: در ۳ می، باد ابر خاکستر را به سمت شمال برد و وضعیت در سنت پیر را کمی بهبود بخشید. اما روز بعد، بارش خاکستر شدت گرفت و ارتباط بین سنت پیر و منطقه Prêcheur قطع شد. ابر خاکستر آنقدر غلیظ بود که کشتی های ساحلی از حرکت در آن هراس داشتند. بسیاری از شهروندان تصمیم به فرار از شهر گرفتند و خطوط کشتیرانی پر از مسافر شد. منطقه با لایه ای از خاکستر سفید و ریز مانند آرد پوشیده شده بود.
۵ می: در این روز فعالیت آتشفشان کاهش یافت. اما حوالی ساعت ۱ بعد از ظهر، دریا ناگهان حدود ۱۰۰ متر عقب نشینی کرد و سپس با موجی عظیم بازگشت و بخش هایی از شهر را زیر آب برد. همزمان، ابری بزرگ از دود به سمت غرب کوه ظاهر شد. یکی از دیواره های دهانه Étang Sec فروریخت و توده ای از آب جوشان و گل رود (لاهار) را به رودخانه بلانش هدایت کرد. این گل رود، کارخانه قند گوئرین را در خود غرق کرد و حدود ۱۵۰ نفر را زیر ۶۰ تا ۹۰ متر گل دفن کرد. پناه جویان از مناطق دیگر به سمت سنت پیر سرازیر شدند و جمعیت شهر را افزایش دادند. در آن شب، اختلالات جوی، شبکه برق را از کار انداخت و شهر را در تاریکی فرو برد و به سردرگمی افزود.
۶-۷ می: حوالی ساعت ۲ صبح روز بعد، صداهای بلندی از اعماق کوه شنیده شد. در ۷ می، حوالی ساعت ۴ صبح، فعالیت افزایش یافت؛ ابرهای خاکستر باعث رعد و برق های آتشفشانی متعددی در اطراف قله شدند و هر دو دهانه در شب به رنگ نارنجی مایل به قرمز می درخشیدند. در طول روز، مردم شهر را ترک می کردند، اما تعداد بیشتری از مناطق روستایی به دنبال یافتن پناهگاه در شهر بودند و جمعیت آن را چند هزار نفر افزایش دادند. روزنامه ها همچنان ادعا می کردند که شهر امن است. خبر فوران آتشفشان سوفریر در جزیره نزدیک سنت وینسنت، مردم را آرام کرد؛ آنها باور داشتند که این نشانه تخلیه فشار داخلی کوه پله است. با این حال، کاپیتان مارینا لبوفه، کاپیتان کشتی Orsolina، بندر را با تنها نیمی از محموله شکر خود ترک کرد، علیرغم اعتراضات باربران و تهدید به دستگیری. لبوفه، یک ناپلی بومی، به مقامات بندر گفت: «من هیچ چیز در مورد کوه پله نمی دانم، اما اگر وزوویوس اینگونه به نظر می رسید که آتشفشان شما امروز صبح به نظر می رسد، من از ناپل فرار می کردم!» بسیاری از غیرنظامیان دیگر از خروج از شهر منع شدند. فرماندار لوئیس موته و همسرش در شهر ماندند، اگرچه او قصد داشت صبح روز بعد به آتشفشان نزدیک تر شود. تا عصر، به نظر می رسید لرزش های کوه پله دوباره آرام شده اند.

لحظه اوج: ۸ می ۱۹۰۲، نابودی سنت پیر

ساعت ۸ صبح روز پنجشنبه ۸ می ۱۹۰۲، اپراتور تلگراف شیفت شب در حال ارسال گزارش های فعالیت آتشفشان به اپراتور در فور-دو-فرانس بود و ادعا می کرد که هیچ تحول جدید قابل توجهی رخ نداده است؛ آخرین پیام او در ساعت ۷:۵۲ صبح با کلمه Allez (بفرمایید)، خط را به اپراتور از راه دور واگذار کرد. در ثانیه بعد، خط تلگراف قطع شد. قسمت بالای کوه شکافته شد و ابری سیاه و غلیظ به صورت افقی به بیرون شلیک شد. ابر سیاه دیگری به سمت بالا غلتید و یک ابر قارچی غول پیکر تشکیل داد که آسمان را در شعاع ۸۰ کیلومتری تاریک کرد. سرعت اولیه هر دو ابر بعدها بیش از ۱۶۰ کیلومتر بر ساعت تخمین زده شد. جریان آذرآواری (Pyroclastic Surge) افقی، زمین را در آغوش گرفت و با سرعت سرسام آور به سمت شهر سنت پیر حرکت کرد. این جریان، سیاه و سنگین به نظر می رسید و از درون، داغ و سوزان بود. شامل بخار فوق گرم، گازهای آتشفشانی و گرد و غبار با دمای بیش از ۱۰۷۵ درجه سانتی گراد بود. در کمتر از یک دقیقه، به تمام شهر رسید و آن را پوشاند و هر چیز قابل احتراق را در یک چشم به هم زدن شعله ور ساخت. کشتی تعمیر کابل، CS Grappler، که در ساحل شناور بود، توسط این جریان آتش گرفت و غرق شد و تمام خدمه آن جان باختند. کشتی باری کانادایی Roraïma نیز شعله ور شد و به یک لاشه سوزان تبدیل گشت. لاشه آن هنوز در ساحل سنت پیر قابل مشاهده است. بیست و هشت نفر از خدمه و تمام مسافران به جز دو نفر (یک دختر نه ساله به نام مارگارت یا مری استوکس و پرستار کریول او) کشته شدند.

پس از آن، هجوم بادی شدید، این بار به سمت کوه، رخ داد. سپس بارشی نیم ساعته از باران گل آلود مخلوط با خاکستر آغاز شد. برای چندین ساعت بعد، تمام ارتباط با شهر قطع بود. هیچ کس نمی دانست چه اتفاقی افتاده است، و چه کسی بر جزیره اختیار دارد، زیرا فرماندار غیرقابل دسترس بود و وضعیت او نامعلوم. منطقه ویران شده توسط ابر آذرآواری حدود ۲۱ کیلومتر مربع را پوشش می داد، و شهر سنت پیر بیشترین آسیب را دید.

در زمان فوران، سنت پیر جمعیتی حدود ۲۸,۰۰۰ نفر داشت که با پناه جویان از انفجارهای کوچک و گل رودهای اولیه آتشفشان، افزایش یافته بود. افسانه ها قبلاً گزارش داده بودند که از ۳۰,۰۰۰ نفر در شهر، تنها دو نفر زنده ماندند: لاجر سیلبَریس (Ludger Sylbaris)، یک زندانی که در یک سلول زیرزمینی و بدون پنجره در زندان شهر نگهداری می شد، و لئون کومپر لیندر (Léon Compère-Léandre)، مردی که در حاشیه شهر زندگی می کرد. اما در واقعیت، تعداد کمی از بازماندگان توانستند خود را از حاشیه های منطقه انفجار نجات دهند. بسیاری از این بازماندگان، که نام و داستان هایشان هرگز ثبت نشد، به شدت سوخته بودند و برخی نیز بعداً بر اثر جراحاتشان جان باختند. تعدادی از آنها به Le Carbet، درست در جنوب سنت پیر در پشت یک کوهپایه که شهر را از بدترین جریان آذرآواری محافظت می کرد، فرار کردند؛ بازماندگان در آنجا توسط مقامات مارتینیک از ساحل نجات یافتند.

کومپر لیندر هنگامی که در مورد بقای خود مورد سوال قرار گرفت، اینگونه روایت کرد:

احساس کردم باد وحشتناکی می وزد، زمین به لرزه درآمد، و آسمان ناگهان تاریک شد. چرخیدم تا به خانه بروم، با زحمت فراوان از سه یا چهار پله ای که مرا از اتاقم جدا می کرد بالا رفتم، و احساس کردم بازوها و پاهایم می سوزند، همچنین بدنم. روی یک میز افتادم. در این لحظه چهار نفر دیگر در اتاقم پناه گرفتند، با درد گریه و ناله می کردند، اگرچه لباس هایشان هیچ نشانه ای از تماس با شعله نداشت. در پایان ۱۰ دقیقه یکی از آنها، دختر جوان دلاواود، حدود ۱۰ ساله، مرد؛ بقیه رفتند. بلند شدم و به اتاق دیگری رفتم، جایی که پدر دلاواود را پیدا کردم، هنوز لباس به تن و روی تخت دراز کشیده، مرده بود. او بنفش و متورم شده بود، اما لباس هایش سالم بودند. دیوانه و تقریباً از پا افتاده، خود را روی تختی انداختم، بی حرکت و منتظر مرگ بودم. حواس من شاید در یک ساعت بازگشت، وقتی دیدم سقف می سوزد. با قدرتی که برایم باقی مانده بود، در حالی که پاهایم خونریزی داشتند و پر از سوختگی بودند، به Fonds-Saint-Denis، شش کیلومتری سنت پیر، دویدم.

یک زن دیگر، یک خدمتکار خانه، نیز از جریان آذرآواری جان سالم به در برد اما کمی بعد درگذشت. او گفت که تنها چیزی که از آن رویداد به خاطر می آورد، گرمای ناگهانی بود. او مدت کوتاهی پس از کشف شدنش، فوت کرد. سومین بازمانده گزارش شده، حویورا دَ ایفریل، دختر ۱۰ ساله ای بود که با قایق به پناهگاهی در یک غار رفته بود. در میان قربانیان، مسافران و خدمه چندین کشتی پهلوگرفته در سنت پیر نیز بودند.

فعالیت های پس از فاجعه (می تا اکتبر ۱۹۰۵)

فاجعه ۸ می پایان کار کوه پله نبود. در ۲۰ می، فوران دوم مشابهی از نظر نوع و شدت، آنچه از سنت پیر باقی مانده بود را نیز نابود کرد و ۲۰۰۰ امدادگر، مهندس و دریانورد را که برای رساندن کمک به جزیره آمده بودند، کشت. در ۳۰ آگوست، فوران قدرتمند دیگری رخ داد که جریان آذرآواری آن به سمت شرق گسترش یافت. این فوران، اگرچه به اندازه دو فوران قبلی قدرتمند نبود، اما به Morne Rouge رسید و حداقل ۸۰۰ نفر را کشت. همچنین مناطق دیگری مانند Ajoupa-Bouillon (۲۵۰ کشته)، بخش هایی از Basse-Pointe (۲۵ کشته) و Morne-Capot (۱۰ کشته) را نیز تحت تأثیر قرار داد. یک سونامی نیز خساراتی در Le Carbet به بار آورد. این، آخرین فوران مرگبار کوه پله تا به امروز بود.

از اکتبر ۱۹۰۲، پدیده ای شگفت انگیز در دهانه Étang Sec آغاز شد: رشد سوزن پله (Pelée’s Needle). این ستون گدازه ای عظیم، از کف دهانه به بالا رشد کرد و به عرضی حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ متر و ارتفاعی باورنکردنی در حدود ۳۰۰ متر رسید. سوزن پله با سرعت ۱۵ متر در روز رشد می کرد و حجم آن تقریباً به اندازه هرم بزرگ مصر بود. اما پس از ۵ ماه رشد، این توده ناپایدار در مارس ۱۹۰۳ فرو ریخت و به تلی از آوار تبدیل شد. فعالیت فورانی آتشفشان نهایتاً در ۵ اکتبر ۱۹۰۵ به طور رسمی پایان یافت.

امدادرسانی و پیامدهای انسانی

پس از فاجعه، صحنه های ویرانی و مرگ، جزیره مارتینیک و به ویژه شهر سنت پیر را در بر گرفت. واکنش ها به این بلای عظیم، ترکیبی از وحشت، تلاش های ناامیدانه برای نجات و در نهایت، همبستگی جهانی بود.

واکنش های اولیه

در حدود ساعت ۱۲ ظهر روز ۸ می، فرماندار موقت مارتینیک، رزمناو سوچه (Suchet) را برای بررسی اتفاقات اعزام کرد و این کشتی جنگی در حدود ساعت ۱۲:۳۰ به نزدیکی شهر در حال سوختن رسید. گرمای شدید، تیم های نجات را تا حدود ساعت ۱۵ پس می راند، تا اینکه کاپیتان در Place Bertin، میدان پردرختی با کافه ها در مرکز شهر، به خشکی آمد. حتی یک درخت نیز سرپا نمانده بود؛ تنه های عریان، سوخته و لخت، ریشه کن شده و روی زمین افتاده بودند. زمین پر از اجساد بود. آتش و بوی خفه کننده، از هرگونه کاوش عمیق تر در ویرانه های سوزان جلوگیری می کرد. در همین حال، تعدادی از بازماندگان توسط قایق های کوچک از دریا نجات یافته بودند؛ آنها دریانوردانی بودند که بر اثر ضربه انفجار به آب افتاده بودند و ساعت ها به بقایای لاشه کشتی ها چسبیده بودند. همه آنها به شدت سوخته بودند. در روستای Le Carbet، که توسط یک دماغه بلند در انتهای جنوبی شهر از ابر سوزان محافظت شده بود، قربانیان بیشتری نیز وجود داشتند که به شدت سوخته بودند؛ تعداد کمی از آنها بیش از چند ساعت زنده ماندند.

وضعیت شهر تخریب شده

منطقه ویرانی حدود ۲۰ کیلومتر مربع را پوشش می داد. در داخل این منطقه، نابودی زندگی و اموال کامل بود؛ در بیرون یک منطقه دوم، کاملاً مشخص، وجود داشت که در آن تلفات جانی وجود داشت، اما خسارات مادی کمتر بود، در حالی که فراتر از آن، نواری وجود داشت که در آن پوشش گیاهی سوخته بود اما جان ها نجات یافته بودند. بسیاری از قربانیان در حالت های عادی یافت شدند، چهره هایشان آرام و آسوده بود، که نشان می داد انفجار فوران بدون هشدار به آنها رسیده بود؛ برخی دیگر در حالت درد و رنج خمیده شده بودند. لباس ها از تقریباً تمام قربانیانی که در فضای باز مورد اصابت قرار گرفته بودند، پاره شده بود. برخی خانه ها تقریباً پودر شده بودند؛ حتی برای کسانی که با شهر آشنا بودند، شناسایی پایه های بناهای تاریخی شهر غیرممکن بود. شهر روزها می سوخت. تیم های بهداشتی به تدریج به ویرانه ها نفوذ کردند تا اجساد را با سوزاندن از بین ببرند؛ دفن با توجه به تعداد زیاد کشته شدگان امکان پذیر نبود. هزاران قربانی زیر کفنی از خاکستر، انباشته در پشته هایی به عمق مترها، که با باران سفت شده بودند، قرار داشتند؛ بسیاری از این اجساد برای هفته ها بازیابی نشدند، و تعداد کمی قابل شناسایی بودند.

کمک های بین المللی

ایالات متحده به سرعت به مقامات مارتینیک کمک ارائه کرد. در ۱۲ می، رئیس جمهور وقت آمریکا، تئودور روزولت، به وزرای جنگ، نیروی دریایی و خزانه داری دستور داد تا فوراً اقدامات امدادی را آغاز کنند. کشتی های متعدد آمریکایی با عجله به جزیره اعزام شدند، از جمله رزمناو سینسیناتی که در سانتو دومینگو قرار داشت؛ کشتی Dixie، یک کشتی باری تغییر کاربری داده شده که جیره ارتش، تجهیزات پزشکی و پزشک حمل می کرد؛ و یدک کش نیروی دریایی Potomac در سان خوآن، پورتوریکو. رئیس جمهور روزولت از کنگره درخواست کرد تا مبلغ ۵۰۰,۰۰۰ دلار را برای کمک های اضطراری به قربانیان این فاجعه فوراً اختصاص دهد. روزولت گفت: «یکی از بزرگترین بلایا در تاریخ بر جزیره همسایه ما مارتینیک فرود آمده است… شهر سنت پیر از بین رفته است… دولت فرانسه… ما را مطلع می کند که فور-دو-فرانس و کل جزیره مارتینیک همچنان در معرض تهدید هستند. آنها بنابراین درخواست می کنند که، به منظور نجات مردمی که در چنین خطر مرگبار و تهدید قحطی قرار دارند، دولت ایالات متحده در اسرع وقت وسایل حمل و نقل آنها را از جزیره آسیب دیده ارسال کند.» کنگره آمریکا ۲۰۰,۰۰۰ دلار کمک فوری را تصویب کرد و جلساتی را برای تعیین مبلغ بزرگتر مورد نیاز، هنگامی که ماهیت کامل فاجعه مشخص می شد، برگزار کرد. در یک فراخوان برای کمک های مردمی، روزولت به مدیران پست اختیار داد تا کمک های مالی را برای امدادرسانی به قربانیان دریافت کنند. یک کمیته ملی از شهروندان برجسته نیز مسئولیت چارتر کردن کشتی های تدارکاتی را بر عهده گرفت. علاوه بر این، کانادا، بریتانیا، آلمان، فرانسه، ایتالیا، دانمارک، ژاپن، روسیه و واتیکان نیز کمک های خود را ارائه دادند.

میراث و تأثیرات بر علم و جامعه

فوران ۱۹۰۲ کوه پله، هرچند یک فاجعه عظیم بود، اما به طور تناقض آمیزی، به نقطه عطفی در تاریخ علم و بشریت تبدیل شد. این رویداد، درس های ارزشمندی را به همراه داشت که نه تنها درک ما از آتشفشان ها را عمیق تر کرد، بلکه پروتکل های واکنش به بلایای طبیعی را نیز دگرگون ساخت.

تولد ولکانولوژی مدرن

مطالعه دقیق علل این فاجعه، سرآغاز ولکانولوژی (آتشفشان شناسی) مدرن بود. دانشمندان برجسته ای مانند آنتوان لاکروا و آنجلو هایلپرین، به بررسی گسترده آتشفشان پرداختند و پدیده های نوظهوری را تعریف و تحلیل کردند. لاکروا برای اولین بار پدیده «جریان های آذرآواری» (Nuées ardentes، به معنای ابرهای سوزان) را توصیف کرد که همان ابرهای داغ و کشنده گاز، خاکستر و قطعات سنگ هستند که با سرعت زیاد از دامنه های آتشفشان سرازیر می شوند. فوران های مشابه این نوع از آن پس به عنوان «فوران های پلئیایی» (Peléan eruptions) طبقه بندی شدند. این مطالعات، نه تنها دانش ما را درباره آتشفشان ها افزایش داد، بلکه ابزاری برای پیش بینی و کاهش خطرات فوران های آینده فراهم آورد.

درس های آموخته شده

فوران کوه پله، آگاهی جهانی را نسبت به خطرات آتشفشانی افزایش داد و نیاز به سیستم های هشدار دقیق تر و برنامه ریزی جامع تر برای مدیریت بحران را برجسته ساخت. این فاجعه، دولت ها و جوامع را وادار کرد تا پروتکل های تخلیه و امدادرسانی را بازنگری کنند و اهمیت آموزش عمومی در مورد بلایای طبیعی را درک کنند. تجربه سنت پیر، به این درک منجر شد که صرفاً مشاهده فعالیت های اولیه کافی نیست، بلکه باید به تمام نشانه های هشداردهنده توجه جدی شود و اقدامات پیشگیرانه به موقع انجام گیرد. این درس ها، هنوز هم در ارزیابی خطرات آتشفشانی در سراسر جهان مورد استفاده قرار می گیرند.

بازسازی و یادبود

شهر سنت پیر، پس از ویرانی کامل، هرگز به شکوه سابق خود بازنگشت. بازسازی ها به صورت جزئی انجام شد و امروزه این شهر به عنوان یک جاذبه تاریخی و یادبود از فاجعه ای که بر آن رفت، باقی مانده است. ویرانه های آن، موزه و بقایای کشتی های غرق شده در ساحل، همگی گواه قدرت ویرانگر طبیعت و استقامت انسانی هستند. نظارت مستمر بر کوه پله نیز تا به امروز ادامه دارد و تضمین می کند که نسل های آینده در برابر خشم پنهان در دل این کوه، آسیب پذیر نخواهند بود. کوه پله، با تمام زیبایی و وحشتش، نمادی از تعادل ظریف بین شکوه طبیعت و آسیب پذیری انسان باقی مانده است.

داستان آتشفشان کوه پله، روایتی است از قدرت بی نظیر طبیعت و شکنندگی زندگی انسانی در برابر آن. فوران سال ۱۹۰۲، نه تنها یکی از مرگبارترین بلایای قرن بیستم بود، بلکه به بشریت درسی فراموش نشدنی داد: احترام به زمین و درک عمیق تر نیروهایی که در آن جریان دارند. از خاکستر سنت پیر، علم آتشفشان شناسی مدرن متولد شد و این امکان را فراهم آورد که ما امروز با بینش و ابزارهای بهتری به استقبال چالش های طبیعی برویم. میراث کوه پله، یادآوری دائمی است از لزوم هوشیاری، آمادگی و درس گرفتن از گذشته، تا فجایع آینده با کمترین هزینه انسانی ممکن مدیریت شوند. این کوه، با تمام شکوه و وحشتش، همچنان بر فراز مارتینیک ایستاده، گویی که نگهبان تاریخ و معلمی برای آینده است.